محتشم کاشانی_دیوانغزلیات از رسالهٔ جلالیه (فهرست)

شمارهٔ 57

1. دارم از دست تو بر سر افسر بی‌غیرتی

2. می‌برم آخر سر خود با سر بی‌غیرتی

3. سر چو نقش بستر از جا برندارد هرکه او

4. همچو من پهلو نهد بر بستر بی‌غیرتی

5. از جبینم کوکبی می‌تابد و می‌خوانمش

6. بندهٔ داغ عشق و غیرت اختر بی‌غیرتی

7. هست در زیر نگینم کشوری عالی سواد

8. نام او در ملک غیرت کشور بی‌غیرتی

9. در ریاض وصل می‌بینم بری از حد برون

10. بر نهال عشق خود اما بر بی‌غیرتی

11. بشکنید ای دوستان دستم که تا بنشسته‌ام

12. بر در غیرت زدم صد ره در بی‌غیرتی

13. شاه غیرت گو که بنهد همچو ملک بی‌ملک

14. شهر دل را در میان لشگر بی‌غیرتی

15. ای دل آتشپاره‌ای بودی تو در غیرت چرا

16. بر سر خود بیختی خاکستر بی‌غیرتی

17. یا مبر نام غزالان محتشم یا همچو من

18. نام دیوان غزل کن دفتر بی‌غیرتی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خورشید و گلت خوانم هم ترک ادب باشد
* چرخ مه و خورشیدی باغ گل و نسرینی
شعر کامل
سعدی
* عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند
* به سر تو که همی زیره به کرمان آرند
شعر کامل
سنایی
* مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است
* اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ
شعر کامل
مولوی