شمارهٔ 113 - وله ایضا
1. آن شه حسن کز غلامی اوست
2. بندگی را شرف بر آزادی
3. گنج حسنش اگر مکان طلبد
4. در دو عالم نماند آبادی
5. خون ز شریان جبرئیل آرد
6. مژهاش در محل فصادی
7. مرغ روح از هوس قفس شکند
8. چون رود غمزهاش به صیادی
9. کرده معزول چشم قتالش
10. ملک الموت را ز جلادی
11. حاصل آن کامران که رخش ثناش
12. می توان تاختن به صد وادی
13. گرم تشریف بخشیش چون ساخت
14. طبع من از کمال و قادی
15. زان به تن جامهٔ خودم ننواخت
16. که مبادا بمیرم از شادی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده