محتشم کاشانی_دیوانقطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 114 - در عزل گوید

1. سرور عادیان سر غولان

2. آن که نبود به هیاتش دگری

3. وان بزرگ شترلبان که بود

4. پیش او صد نواله ماحضری

5. بودی او را برادر کوچک

6. دادی ار عوج را خدا پسری

7. قلب بسیار بوده رد عالم

8. لیک از وی نبوده قلب تری

9. خر دزدیده رنگ کرده فروخت

10. کس به این رنگ دیده دزد خری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با دوست کنج فقر بهشتست و بوستان
* بی دوست خاک بر سر جاه و توانگری
شعر کامل
سعدی
* می کند پاک از سرشک سرخ روی ما رقیب
* از حسد دیدن نیارد رنگ بر رخسار ما
شعر کامل
جامی
* عشق سازد حسن عالمسوز را در خون دلیر
* ذوالفقار شمع باشد بال و پر پروانه را
شعر کامل
صائب تبریزی