مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1114

1. ای محو عشق گشته جانی و چیز دیگر

2. ای آنک آن تو داری آنی و چیز دیگر

3. اسرار آسمان را و احوال این و آن را

4. از لوح نانبشته خوانی و چیز دیگر

5. هر دم ز خلق پرسی احوال عرش و کرسی

6. آن را و صد چنان را دانی و چیز دیگر

7. لعلیست بی‌نهایت در روشنی به غایت

8. آن لعل بی‌بها را کانی و چیز دیگر

9. حکمی که راند فرمان روز الست بر جان

10. آن جمله حکم‌ها را رانی و چیز دیگر

11. چشمی که دید آن رو گر عشق راند این سو

12. آن چشم نیست والله زانی و چیز دیگر

13. آن چشم احول آمد در گام اول آمد

14. کو گفت اولی را ثانی و چیز دیگر

15. هر کو بقا نیابد از شمس حق تبریز

16. او هست در حقایق فانی و چیز دیگر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چرا از دست می رفتم،چرا بیمار می بودم؟
* اگر می بود بربالین من سیب زنخدانش
شعر کامل
صائب تبریزی
* گریه تاب نشست از رخ من گرد خمار
* چشم بر خوشه انگور ثریا دارم
شعر کامل
صائب تبریزی
* محتسب از عاجزی دست سبوی باده بست
* بشکند دستی که دست مردم افتاده بست!
شعر کامل
صائب تبریزی