مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1137

1. شدست نور محمد هزار شاخ هزار

2. گرفته هر دو جهان از کنار تا به کنار

3. اگر حجاب بدرد محمد از یک شاخ

4. هزار راهب و قسیس بردرد زنار

5. تو را اگر سر کارست روزگار مبر

6. شکار شو نفسی و دمی بگیر شکار

7. تو را سعادت بادا که ما ز دست شدیم

8. ز دست رفتن این بار نیست چون هر بار

9. پریر یار مرا گفت کاین جهان بلاست

10. بگفتمش که ولیکن نه چون تو بی‌زنهار

11. جواب داد تو باری چرا زنی تشنیع

12. که پات خار ندید و سرت نیافت خمار

13. بگفتمش که بلی لیک هم مگیر مرا

14. نیاحتی که کنم وفق نوحه اغیار

15. چو میرخوان توام ترش بنهم و شیرین

16. که هر کسی بخورد بای خود ز خوان کبار

17. به سوزنی که دهان‌ها بدوخت در رمضان

18. بیا بدوز دهانم که سیرم از گفتار

19. ولی چو جمله دهانم کدام را دوزی

20. نیم چو سوزن کو را بود یکی سوفار

21. خیار امت محتاج شمس تبریزند

22. شکافت خربزه زین غم چه جای خیر و خیار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای چنگ پرده‌های سپاهانم آرزوست
* وی نای ناله خوش سوزانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* در گشاد کار خود مشکل گشایان عاجزند
* شانه نتواند گشودن طره شمشاد را
شعر کامل
صائب تبریزی
* ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
* دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
شعر کامل
حافظ