مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1264

1. می‌گفت چشم شوخش با طره سیاهش

2. من دم دهم فلان را تو درربا کلاهش

3. یعقوب را بگویم یوسف به قعر چاهست

4. چون بر سر چه آید تو درفکن به چاهش

5. ما شکل حاجیانیم جاسوس و رهزنانیم

6. حاجی چو در ره آید ما خود زنیم راهش

7. ما شاخ ارغوانیم در آب و می‌نماییم

8. با نعل بازگونه چون ماه و چون سپاهش

9. روباه دید دنبه در سبزه زار و می‌گفت

10. هرگز کی دید دنبه بی‌دام در گیاهش

11. وان گرگ از حریصی در دنبه چون نمک شد

12. از دام بی‌خبر بد آن خاطر تباهش

13. ابله چو اندرافتد گوید که بی‌گناهم

14. بس نیست ای برادر آن ابلهی گناهش

15. ابله کننده عشقست عشقی گزین تو باری

16. کابله شدن بیرزد حسن و جمال و جاهش

17. پای تو درد گیرد افسون جان بر او خوان

18. آن پای گاو باشد کافسون اوست کاهش

19. حلق تو درد گیرد همراه دم پذیرد

20. خود حلق کی گشاید بی‌آه غصه کاهش

21. تا پیشگاه عشقش چون باشد و چه باشد

22. چون ما ز دست رفتیم از پای گاه جاهش

23. تا چه جمال دارد آن نادره مطرز

24. که سوخت جان ما را آن نقش کارگاهش

25. ز اندیشه می‌گذارم تا خود چه حیله سازم

26. با او که مکر و حیله تلقین کند الهش

27. آن کس که گم کند ره با عقل بازگردد

28. وان را که عقل گم شد از کی بود پناهش

29. نی ما از آن شاهیم ما عقل و جان نخواهیم

30. چه عقل و بند و پندش چه جان و آه آهش

31. مستی فزود خامش تا نکته‌ای نرانی

32. ای رفته لاابالی در خون نیکخواهش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* درین ریاض ترا چشم موشکافی نیست
* وگرنه طره لیلی است بید مجنونش
شعر کامل
صائب تبریزی
* خواهی که دلت نشکند از سنگ مکافات
* مشکن دل کس را که در این خانه کسی هست
شعر کامل
فروغی بسطامی
* عندلیبی که به هر غنچه دلش می لرزد
* بهتر آن است که در صحن گلستان نبود
شعر کامل
صائب تبریزی