مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1270

1. مستی امروز من نیست چو مستی دوش

2. می‌نکنی باورم کاسه بگیر و بنوش

3. غرق شدم در شراب عقل مرا برد آب

4. گفت خرد الوداع بازنیایم به هوش

5. عقل و خرد در جنون رفت ز دنیا برون

6. چونک ز سر رفت دیگ چونک ز حد رفت جوش

7. این دل مجنون مست بند بدرید و جست

8. با سرمستان مپیچ هیچ مگو رو خموش

9. صبحدم از نردبان گفت مرا پاسبان

10. کز سوی هفتم فلک دوش شنیدم خروش

11. گفت زحل زهره را زخمه آهسته زن

12. وی اسد آن ثور را شاخ بگیر و بدوش

13. خون شده بین از نهیب شیر به پستان ثور

14. شیر فلک را نگر گشته ز هیبت چو موش

15. گرم کن ای شیر تک چند گریزی چو سگ

16. جلوه کن ای ماه رو چند کنی روی پوش

17. چشم گشا شش جهت شعشعه نور بین

18. گوش گشا سوی چرخ ای شده چشم تو گوش

19. بشنو از جان سلام تا برهی از کلام

20. بنگر در نقش گر تا برهی از نقوش

21. گفتمش ای خواجه رو هر چه شود گو بشو

22. صافم و آزاد نو بنده دردی فروش

23. ترس و امید تو را هست حواله به عقل

24. دانه و دام تو را هست شکاری وحوش

25. دردی دردش مرا چون به حمایت گرفت

26. با من از این‌ها مگو کار توست آن بکوش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
* وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
شعر کامل
حافظ
* سخن خویش به بیگانه نمی‌یارم گفت
* گله از دوست به دشمن نه طریق ادب‌ست
شعر کامل
سعدی
* چنان سست است بازارم که می‌کاهد خریدارم
* جوی از قیمت من گر فروشندم به یک ارزن
شعر کامل
هاتف اصفهانی