غزل شمارهٔ 1285
1. شکست نرخ شکر را بتم به روی ترش
2. چه بادههاست بتم را در آن کدوی ترش
3. به قاصد او ترشست و به جان شیرینش
4. که نیست در همه اجزاش تای موی ترش
5. هزار خمره سرکه عسل شدست از او
6. که هست دلبر شیرین دوای خوی ترش
7. زهای و هوی ترشهای ماش خنده گرفت
8. حلاوت عجبی یافتهای و هوی ترش
9. ترش چگونه نخندد به زیر لب چو شنید
10. که جوی شیر و شکر شد روان به سوی ترش
11. ربود سیل ویم دوش و خلق نعره زنان
12. میان جوی عسل چیست آن سبوی ترش
13. پریر یار مرا جست کان ترش رو کو
14. خمار نیست چرا بودش آرزوی ترش
15. شتاب و تیز همیرفت کو به کو پی من
16. چرا کند شکرقند جست و جوی ترش
17. گرفته طبله حلوا و بنده را جویان
18. که تا ز جایزه شیرین کند گلوی ترش
19. عجب نباشد اگر قصد او فنای منست
20. همیشه شیرین باشد یقین عدوی ترش
21. غلط مکن ترشی نی برای دفع توست
22. ز رشک چون تو شکاریست رنگ و بوی ترش
23. ز رشک جاه امیرست روترش دربان
24. ز رشک روی عروس است روی شوی ترش
25. هزار خانه چو زنبور پرعسل داری
26. به جان تو که گذر کن ز گفت و گوی ترش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده