مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1450

1. بستان قدح از دستم ای مست که من مستم

2. کز حلقه هشیاران این ساعت وارستم

3. هشیار بر رندی ضدی بود و ضدی

4. همرنگ شو ای خواجه گر فوقم اگر پستم

5. هر چیز که اندیشی از جنگ از آن دورم

6. هر چیز که اندیشی از مهر من آنستم

7. تا عشق تو بگرفتم سودای تو پذرفتم

8. با جنگ تو یکتاام با صلح تو همدستم

9. اسپانخ خویشم دان با ترش پز و شیرین

10. با هر چه شدم پخته تا با تو بپیوستم

11. بی‌کار بود سازش سازش نبود نازش

12. گر جست غلط از من من مست برون جستم

13. مستی تو و مستی من بربسته به هم دامن

14. چون دسته و چون هاون دو هست و یکی هستم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ضرورتست که آحاد را سری باشد
* وگرنه ملک نگیرد به هیچ روی نظام
شعر کامل
سعدی
* خوشا دردی که از چشم بداندیشان نهان باشد
* خوشا چاکی که چون خرما به جیب استخوان باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* دل به آن غمزۀ خون ریز کشد جامی را
* صید را چون اجل آید سوی صیّاد رود
شعر کامل
جامی