مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1471

1. مخمورم پرخواره اندازه نمی‌دانم

2. جز شیوه آن غمزه غمازه نمی‌دانم

3. یاران به خبر بودند دروازه برون رفتند

4. من بی‌ره و سرمستم دروازه نمی‌دانم

5. آوازه آن یاران چون مشک جهان پر شد

6. ز آواز بشد عقلم آوازه نمی‌دانم

7. تا روی تو را دیدم من همچو گل تازه

8. گشتم خرف و کهنه ار تازه نمی‌دانم

9. گویند که لقمان را یک کازه تنگی بد

10. زین کوزه میی خوردم کان کازه نمی‌دانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سخنوران ز سخن پیش تو فرو مانند
* چنان کسیکه به پیمانه خورده باشد بنگ
شعر کامل
فرخی سیستانی
* ای هفت گردون مست تو ما مهره‌ای در دست تو
* ای هست ما از هست تو در صد هزاران مرحبا
شعر کامل
مولوی
* قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
* دوستان از راست می‌رنجد نگارم چون کنم
شعر کامل
حافظ