مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1547

1. من با تو حدیث بی‌زبان گویم

2. وز جمله حاضران نهان گویم

3. جز گوش تو نشنود حدیث من

4. هر چند میان مردمان گویم

5. در خواب سخن نه بی‌زبان گویند

6. در بیداری من آن چنان گویم

7. جز در بن چاه می ننالم من

8. اسرار غم تو بی‌مکان گویم

9. بر روی زمین نشسته باشم خوش

10. احوال زمین بر آسمان گویم

11. معشوق همی‌شود نهان از من

12. هر چند علامت نشان گویم

13. جان‌های لطیف در فغان آیند

14. آن دم که من از غمت فغان گویم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
* از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
شعر کامل
سعدی
* دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
* بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
شعر کامل
حافظ
* باد آمد و بوی عنبر آورد
* بادام شکوفه بر سر آورد
شعر کامل
سعدی