مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1740

1. خوشی خوشی تو ولی من هزار چندانم

2. به خواب دوش که را دیده‌ام نمی‌دانم

3. ز خوشدلی و طرب در جهان نمی‌گنجم

4. ولی ز چشم جهان همچو روح پنهانم

5. درخت اگر نبدی پا به گل مرا جستی

6. کز این شکوفه و گل حسرت گلستانم

7. همیشه دامن شادی کشیدمی سوی خویش

8. کشد کنون کف شادی به خویش دامانم

9. ز بامداد کسی غلملیج می کندم

10. گزاف نیست که من ناشتاب خندانم

11. ترانه‌ها ز من آموزد این نفس زهره

12. هزار زهره غلام دماغ سکرانم

13. شکرلبی لب ما را به گاه شیرین کرد

14. که غرقه گشت شکر اندر آب دندانم

15. صلا که قامت چون سرو او صلا درداد

16. که من نماز شما را لطیف ارکانم

17. صلا که فاتحه قفل‌های بسته منم

18. بدان چو فاتحه تان در نماز می خوانم

19. به دار ملک ملاحت لبش چو غماز است

20. که بنگرید نصیب مرا که دربانم

21. چنانک پیش جنونم عقول حیرانند

22. من از فسردگی این عقول حیرانم

23. فسرده ماند یخی که به زیر سایه بود

24. ندید شعشعه آفتاب رخشانم

25. تبسم خوش خورشید هر یخی که بدید

26. سبال مالد و گوید که آب حیوانم

27. بیار ناطق کلی بگو تو باقی را

28. ز گفتنم برهان من خموش برهانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جفاپیشه بدگوهر افراسیاب
* ز کینه نیاید شب و روز خواب
شعر کامل
فردوسی
* سیب را بو کرد موسی جان بداد
* بازجو آن بو ز سیبستان کیست
شعر کامل
مولوی
* مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
* یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
شعر کامل
سعدی