مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1741

1. به کوی عشق تو من نامدم که بازروم

2. چگونه قبله گذارم چو در نماز روم

3. بجز که کور نخواهد که من به هیچ سبب

4. به سوی ظلمت از آن شمع صدطراز روم

5. کدام عقل روا بیند این که من تشنه

6. به غیر حضرت آن بحر بی‌نیاز روم

7. براق عشق گزیدم که تا به دور ابد

8. به سوی طره هندو به ترک تاز روم

9. شب چو باز و بط روز را بسوزد پر

10. چو در سحر به مناجات او به راز روم

11. چو چشم بند قضا راه چشم بسته کند

12. به بوی عنبریش چشم‌ها فرازروم

13. به خاک پای خداوند شمس تبریزی

14. که چون شدم ز وی از دست سرفراز روم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوستی با ناتوانان مایه روشندلی است
* موم چون با رشته سازد شمع محفل می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر جهان همه کامست و دشمن اندر پی
* به دوستی که جهان جای کامرانی نیست
شعر کامل
سعدی
* به چشم همت من استخوان بی مغزی است
* سعادتی که زبال هما میسر شد
شعر کامل
صائب تبریزی