مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1854

1. چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون

2. خرابات قدیم است آن و تو نو آمده اکنون

3. نباشد مرغ خودبین را به باغ بیخودان پروا

4. نشد مجنون آن لیلی بجز لیلی صد مجنون

5. هزاران مجلس است آن سو و این مجلس از آن سوتر

6. که این بی‌چونتر است اندر میان عالم بی‌چون

7. ببین جان‌های آن شیران در آن بیشه ز اجل لرزان

8. کز آن شیر اجل شیران نمی‌میزند الا خون

9. بسی سیمرغ ربانی که تسبیحش اناالحق شد

10. بسوزد پر و بال او اگر یک پر زند آن سون

11. وزیر و حاجب و محمود ایازی را شده چاکر

12. که آن جا کو قدم دارد بود سرهای مردان دون

13. تو معذوری در انکارت که آن جا می شود حیران

14. جنید و شیخ بسطامی شقیق و کرخی و ذاالنون

15. ازیرا راه نتوان برد سوی آفتاب ای جان

16. مگر کان آفتاب از خود برآید سوی این هامون

17. مگر هم لطف شمس الدین تبریزیت برهاند

18. وگر نی این غزل می خوان و بر خود می دم این افسون


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد
* تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
شعر کامل
سعدی
* چو خورشید زرین سپر برگرفت
* شب آن شعر پیروزه بر سر گرفت
شعر کامل
فردوسی
* به سرکشی خود ای سرو جویبار مناز
* که گر بدو رسی از شرم سر فروداری
شعر کامل
حافظ