مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1911

1. تو را پندی دهم ای طالب دین

2. یکی پندی دلاویزی خوش آیین

3. مشین غافل به پهلوی حریصان

4. که جان گرگین شود از جان گرگین

5. ز خارش‌های دل ار پاک گردی

6. ز دل یابی حلاوت‌های والتین

7. بجوشند از درون دل عروسان

8. چو مرد حق شوی ای مرد عنین

9. ز چشمه چشم پریان سر برآرند

10. چو ماه و زهره و خورشید و پروین

11. بنوش این را که تلقین‌های عشق است

12. که سودت کم کند در گور تلقین

13. به احسان زر به خوبان آن چنان ده

14. که نفریبند زشتانت به تحسین

15. نمی‌خواهند خوبان جز ممیز

16. بمفریبان تو ایشان را به کابین

17. ز تو آن گلرخان را ننگ آید

18. چو بفروشی تو سرگی را به سرگین

19. ز سنگ آسیا زیرین حمول است

20. نه قیمت بیش دارد سنگ زیرین

21. میان سنگ‌ها آن بیش ارزد

22. که افزون خورده باشد زخم میتین

23. ز اشکست تجلی فضل دارد

24. میان کوه‌ها آن طور سینین

25. خمش کن صبر کن تمکین تو کو

26. که را ماند ز دست عشق تمکین


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آتشی بویی ز دلجویی نمی آید ز تو
* چشمه ام کاری به جز زاری نمی آید ز من
شعر کامل
رهی معیری
* نباید روشنی بردن به شب زین پس که بی آتش
* ز لاله دشت پر شمعست و از گل باغ پر شعله
شعر کامل
فرخی سیستانی
* نکهتِ عنبرِ سارا همه عالم بگرفت
* تاصبا شانه زد آن طرّۀ عنبرسا را
شعر کامل
جامی