مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1946

1. کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من

2. خود ندانستی بجز تو جان معنی دان من

3. تا نه ردی کردمی و نی تردد نی قبول

4. بودمی بی‌دام و بی‌خاشاک در عمان من

5. غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود

6. هر کسی را ره مده ای پرده مژگان من

7. سخت نازک گشت جانم از لطافت‌های عشق

8. دل نخواهم جان نخواهم آن من کو آن من

9. همچو ابرم روترش از غیرت شیرین خویش

10. روی همچون آفتابت بس بود برهان من

11. رو مگردان یک زمان از من که تا از درد تو

12. چرخ را بر هم نسوزد دود آتشدان من

13. تا خموشم من ز گلزار تو ریحان می برم

14. چون بنالم عطر گیرد عالم از ریحان من

15. من که باشم مر تو را من آنک تو نامم نهی

16. تو کی باشی مر مرا سلطان من سلطان من

17. چون بپوشد جعد تو روی تو را ره گم کنم

18. جعد تو کفر من آمد روی تو ایمان من

19. ای به جان من تو از افغان من نزدیکتر

20. یا فغانم از تو آید یا تویی افغان من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هیچ از لب و چشم تو قناعت نتوان کرد
* یارب چه نهادند در این شکر و بادام
شعر کامل
فروغی بسطامی
* حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
* این توانم که بیایم به محلت به گدایی
شعر کامل
سعدی
* نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
* جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
شعر کامل
حافظ