غزل شمارهٔ 2000
1. ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من
2. مرگ بر من شده بیتو مثل شهد و لبن
3. می تپد ماهی بیآب بر آن ریگ خشن
4. تا جدا گردد آن جان نزارش ز بدن
5. آب تلخی شده بر جانوران آب حیات
6. شکر خشک بر ایشان بتر از گور و کفن
7. نیست بازی کشش جزو به اصل کل خویش
8. چند پیغامبر بگریست پی حب وطن
9. کودکی کو نشناسد وطن و مولد خویش
10. دایه خواهد چه ستنبول مر او را چه یمن
11. شد چراگاه ستاره سوی مرعای فلک
12. حیوان خاک پرستد مثل سرو و سمن
13. من از این ناله اگر چه که دهان می بندم
14. نتوان در شکم آب فروبست دهن
15. نفس چغز ز آب است نه از باد هوا
16. بحریان را هله این باشد معهوده و فن
17. عارفانی که نهانند در آن قلزم نور
18. دمشان جمله ز نوری است ظلامات شکن
19. قلم و لوح چو این جا برسیدیم شکست
20. شکند کوه چو آگه شود از رب منن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده