مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1999

1. مکن ای دوست ز جور این دلم آواره مکن

2. جان پی پاره بگیر و جگرم پاره مکن

3. مر تو را عاشق دل داده و غمخوار بسی است

4. جان و سر قصد سر این دل غمخواره مکن

5. نظر رحم بکن بر من و بیچارگیم

6. جز تو ار چاره گری هست مرا چاره مکن

7. پیش آتشکده عشق تو دل شیشه گر است

8. دل خود بر دل چون شیشه من خاره مکن

9. هر دمی هجر ستمکار تو دم می دهدم

10. هر دمم دم ده بی‌باک ستمکاره مکن

11. تن پربند چو گهواره و دل چون طفل است

12. در کنارش کش و وابسته گهواره مکن

13. پیش خورشید رخت جان مرا رقصان دار

14. همچو شب جان مرا بند هر استاره مکن

15. ز دغل عالم غدار دو صد سر دارد

16. سر من در سر این عالم غداره مکن

17. صد چو هاروت و چو ماروت ز سحرش بسته‌ست

18. مر مرا بسته این جادوی سحاره مکن

19. خمر یک روزه این نفس خمار ابد است

20. هین مرا تشنه این خاین خماره مکن

21. لعب اول چو مرا بست میفزا بازی

22. ز آنچ یک باره شدم مات تو ده باره مکن

23. جمله عیاری ناسوت ز لاهوت تو است

24. تو دگر یاری این کافر عیاره مکن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز اهل درون باهش ترند آنان که بیرون درند
* اکثر به خاصان می دهد سلطان شراب ناب را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* ارزن اندر آسیا سالم‌تر است از من که هست
* بار عشق او چو کوه و جسم زار من چو کاه
شعر کامل
محتشم کاشانی
* این گردباد نیست که بالا گرفته است
* از خود رمیده ای است که صحرا گرفته است
شعر کامل
صائب تبریزی