مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2098

1. شب محنت که بد طبیب و تو افکار یاد کن

2. که ز پای دلت بکند چنان خار یاد کن

3. چو فتادی به چاه و گو که ببخشید جان نو

4. به سوی او بیا مرو مکن انکار یاد کن

5. مکن اندک نبود آن به خدا شک نبود آن

6. نه به خویش آی اندکی و تو بسیار یاد کن

7. تو به هنگام یاد کن که چو هنگام بگذرد

8. تو خوه از گل سخن تراش و خوه از خار یاد کن

9. چو رسیدی به صدر او تو بدان حق قدر او

10. چو بدیدی تو بدر او تو ز دیدار یاد کن

11. تو بدان قدر سوز او برسد باز روز او

12. ور از آن روز ایمنی تو ز اغیار یاد کن

13. چه سپاس ار دو نان دهد به طبیبی که جان دهد

14. چو بزارد که ای طبیب ز بیمار یاد کن

15. چو طبیبت نمود خرد دل تو آن زمان بمرد

16. پس از آن بانگ می‌زنی که ز مردار یاد کن

17. مکن ار چه شدی چنین چو خزان دانه در زمین

18. ز بهارم حسام دین و ز گلزار یاد کن

19. اگرت کار چون زر است نه گرو پیش گازر است

20. گرت امسال گوهر است نه تو از پار یاد کن

21. چو بدیدی رحیل گل پس اقبال چیست ذل

22. نه که زنهار او است بس هله زنهار یاد کن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا همی سرخ بود همچو گل سرخ عقیق
* تا همی زرد بودهمچو گل زرد زریر
شعر کامل
فرخی سیستانی
* گفتم که نیاویزم با مار سر زلفت
* بیچاره فروماندم پیش لب ضحاکت
شعر کامل
سعدی
* مشکل که رود داغت هرگز ز دل چاکم
* تا لاله مگر روزی سر برزند از خاکم
شعر کامل
هلالی جغتایی