مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2109

1. ای تو پناه همه روز محن

2. بازسپردم به تو من خویشتن

3. قلزم مهری که کناریش نیست

4. قطره آن الفت مرد است و زن

5. شیر دهد شیر به اطفال خویش

6. شاه بگوید به گدا کیمسن

7. بلک شود آتش دایه خلیل

8. سرمه یعقوب شود پیرهن

9. نور بد و شد بصر از آفتاب

10. آب بنوشد ز ثری یاسمن

11. بلک کشد از بت سنگین غذا

12. با همه کفرش به عبادت شمن

13. قهر کند دایگی از لطف تو

14. زهر دهد دایه چو آری تو فن

15. گردد ابریشم بر کرم گور

16. حله شود بر تن مؤمن کفن

17. بس کن از این شرح و خمش کن که تا

18. بلبل جان خطبه کند بر فنن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شبنم به آفتاب رسید از فتادگی
* بنگر که از کجا به کجا می توان شدن
شعر کامل
صائب تبریزی
* دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
* ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
شعر کامل
حافظ
* عمر بگذشت و شب تاریک هجر آخر نشد
* یا شبم کوتاه می‌بایست، یا عمرم دراز
شعر کامل
هلالی جغتایی