مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2109

1. ای تو پناه همه روز محن

2. بازسپردم به تو من خویشتن

3. قلزم مهری که کناریش نیست

4. قطره آن الفت مرد است و زن

5. شیر دهد شیر به اطفال خویش

6. شاه بگوید به گدا کیمسن

7. بلک شود آتش دایه خلیل

8. سرمه یعقوب شود پیرهن

9. نور بد و شد بصر از آفتاب

10. آب بنوشد ز ثری یاسمن

11. بلک کشد از بت سنگین غذا

12. با همه کفرش به عبادت شمن

13. قهر کند دایگی از لطف تو

14. زهر دهد دایه چو آری تو فن

15. گردد ابریشم بر کرم گور

16. حله شود بر تن مؤمن کفن

17. بس کن از این شرح و خمش کن که تا

18. بلبل جان خطبه کند بر فنن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
* ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
شعر کامل
حافظ
* بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
* باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
شعر کامل
حافظ
* لعلت چو شکوفه عقد پروین دارد
* روی تو چو لاله خال مشکین دارد
شعر کامل
خاقانی