مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2201

1. در گذر آمد خیالش گفت جان این است او

2. پادشاه شهرهای لامکان این است او

3. صد هزار انگشت‌ها اندر اشارت دیده شد

4. سوی او از نور جان‌ها کای فلان این است او

5. چون زمین سرسبز گشت از عکس آن گلزار او

6. نعره‌ها آمد به گوشم ز آسمان این است او

7. هین سبکتر دست درزن در عنان مرکبش

8. پیش از آن کو برکشاند آن عنان این است او

9. جمله نور حق گرفته همچو طور این جان از او

10. همچو گوهر تافته از عین کان این است او

11. رو به ماه آورد مریخ و بگفتش هوش دار

12. تا نلافی تو ز خوبی هان و هان این است او

13. شمس تبریزی شنیدستی ببین این نور را

14. کز وی آمد کاسدی‌های بتان این است او


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون نیست هیچ کس که به فریاد من رسد
* خود رقص می کنم چو سپند از نوای خویش
شعر کامل
صائب تبریزی
* بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند
* کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
شعر کامل
حافظ
* غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور
* پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی