مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2200

1. ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو

2. گر نگویی با کسی با عاشقان باری بگو

3. قصه کن در گوش ما گر دیگران محرم نیند

4. با دل پرخون ما پیغام دلداری بگو

5. آن مسیح حسن را دانم که می‌دانی کجاست

6. با کسی کز عشق دارد بسته زناری بگو

7. بانگ برزن عاشقی را کو به گل مشغول شد

8. گو که شرمت باد از آن رخ ترک گلزاری بگو

9. ای صبا خوش آمدی چون بازگردی سوی دوست

10. حال من دزدیده اندر گوش عیاری بگو

11. سوسنی با صد زبان گر حال من با او بگفت

12. تو چو نرگس بی‌زبان از چشم اسراری بگو

13. با چنان غیرت که جان دارد بگفتم پیش خلق

14. شمس تبریزی بگویم گفت جان آری بگو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر تو خاری همچو خار اندر طلب سرتیز باش
* تا همه خار تو را همچون گل و نسرین کنند
شعر کامل
مولوی
* گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
* در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
شعر کامل
سعدی
* بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
* کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
شعر کامل
حافظ