مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 225

1. بپخته است خدا بهر صوفیان حلوا

2. که حلقه حلقه نشستند و در میان حلوا

3. هزار کاسه سر رفت سوی خوان فلک

4. چو درفتاد از آن دیگ در دهان حلوا

5. به شرق و غرب فتادست غلغلی شیرین

6. چنین بود چو دهد شاه خسروان حلوا

7. پیاپی از سوی مطبخ رسول می‌آید

8. که پخته‌اند ملایک بر آسمان حلوا

9. به آبریز برد چونک خورد حلوا تن

10. به سوی عرش برد چونک خورد جان حلوا

11. به گرد دیگ دل ای جان چو کفچه گرد به سر

12. که تا چو کفچه دهان پر کنی از آن حلوا

13. دلی که از پی حلوا چو دیک سوخت سیاه

14. کرم بود که ببخشد به تای نان حلوا

15. خموش باش که گر حق نگویدش که بده

16. چه جای نان ندهد هم به صد سنان حلوا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
* با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم
شعر کامل
حافظ
* شد از خروج ریاحین چو آسمان روشن
* زمین به اختر میمون و طالع مسعود
شعر کامل
حافظ
* ازنشاط اهل دل ظاهرپرستان غافلند
* پسته دایم در میان پوست خندان می شود
شعر کامل
صائب تبریزی