غزل شمارهٔ 2302
1. هشیار شدم ساقی دستار به من واده
2. یا مشک سقا پر کن یا مشک به سقا ده
3. نیمی بخور ای ساقی ما را بده آن باقی
4. والله که غلط گفتم نی نی همه ما را ده
5. ای فتنه مرد و زن امشب در من بشکن
6. رخت من و نقد من بردار و به یغما ده
7. خواهی که همه دریا آب حیوان گردد
8. از جام شراب خود یک جرعه به دریا ده
9. خواهی که مه و زهره چون مرغ فرود آید
10. زان می که به کف داری یک رطل به بالا ده
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده