مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2343

1. ایا خورشید بر گردون سواره

2. به حیله کرده خود را چون ستاره

3. گهی باشی چو دل اندر میانه

4. گهی آیی نشینی بر کناره

5. گهی از دور دور استاده باشی

6. که من مرد غریبم در نظاره

7. گهی چون چاره غم‌ها را بسوزی

8. گهی گویی که این غم را چه چاره

9. تو پاره می‌کنی و هم بدوزی

10. که دل آن به که باشد پاره پاره

11. گهی دل را بگریانم چو طفلان

12. مرا گویی بجنبان گاهواره

13. گهی بر گیریم چون دایگان تو

14. گهی بر من نشینی چون سواره

15. گهی پیری نمایی گاه دومو

16. زمانی کودک و گه شیرخواره

17. زبونم یا زبونم تو گرفتی

18. زهی عیار و چست و حیله باره


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جهان‌آفرین تا جهان آفرید
* سواری چو رستم نیامد پدید
شعر کامل
فردوسی
* پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن
* من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم
شعر کامل
حافظ
* پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت
* هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن
شعر کامل
حافظ