مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2365

1. ای ز گلزار جمالت یاسمن پا کوفته

2. وز صواب هر خطایت صد ختن پا کوفته

3. ای بزاده حسن تو بی‌واسطه هر مرد و زن

4. وآنگه اندر باغ عشقت مرد و زن پا کوفته

5. ای رخ شاهانه‌ات آورده جان پروانه‌ای

6. صد هزاران شمع دل اندر لگن پا کوفته

7. ای دماغ عاشقان پرباده منصوریت

8. تا دو صد حلاج عشقت بر رسن پا کوفته

9. لاغری جان ز ذوقت آن چنان فربه شده

10. می‌نگنجد در جهان در خویشتن پا کوفته

11. هدهدان اندر قفس چون زان سلیمان خوش شدند

12. راه پریدن نبد تا در وطن پا کوفته

13. جان عاشق لامکان و این بدن سایه الست

14. آفتاب جان به رقص و این بدن پا کوفته

15. قهقهه شادان عشقش کرد مجلس پرشکر

16. بوالحزن شادان شده با بوالحسن پا کوفته

17. روی و چشم شمس تبریزی گل و نسرین بکاشت

18. در میان نرگس و گل جسم من پا کوفته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دستگیری نتوان داشت توقع ز غریق
* اهل دنیا همه درمانده تر از یکدگرند
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
* هر روز عشق بیشتر و صبر کمترست
شعر کامل
سعدی
* همدم خود شو که حبیب خودی
* چاره خود کن که طبیب خودی
شعر کامل
رهی معیری