مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2396

1. ای پاک از آب و از گل پایی در این گلم نه

2. بی‌دست و دل شدستم دستی بر این دلم نه

3. من آب تیره گشته در راه خیره گشته

4. از ره مرا برون بر در صدر منزلم نه

5. کارم ز پیچ زلفت شوریده گشت و مشکل

6. شوریده زلف خود را بر کار مشکلم نه

7. هر حاصلی که دارم بی‌حاصلی است بی‌تو

8. سیلاب عشق خود را بر کار و حاصلم نه

9. خواهی که گرد شمعم پروانه روح باشد

10. زان آتشی که داری بر شمع قابلم نه

11. چون رشته تبم من با صد گره ز زلفت

12. همچون گره زمانی بر زلف سلسلم نه

13. از چشم توست جانا پرسحر چاه بابل

14. سحری بکن حلالی در چاه بابلم نه

15. گفتی الست زان دم حاصل شده‌ست جانم

16. تعویذ کن بلی را بر جان حاملم نه

17. کی باشد آن زمانی کان ابر را برانی

18. گویی بیا و رخ را بر ماه کاملم نه

19. ای شمس حق تبریز ار مقبل است جانم

20. اقبال وصل خود را بر جان مقبلم نه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چند باشی همچو خون مرده پنهان زیر پوست؟
* همتی کن، پوست را بشکاف بر خود چون انار
شعر کامل
صائب تبریزی
* بگیر خون خود از جام ارغوانی رنگ
* که یک دو هفته بود جوش ارغوان درباغ
شعر کامل
صائب تبریزی
* هرکه از پوست در آغاز نیامد بیرون
* همچو بادام نپیوست به قند آخر کار
شعر کامل
صائب تبریزی