مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2397

1. ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته

2. وی جمله عاشقانت از تخت و تخته رسته

3. صد مطرقه کشیده در یک قدح بکرده

4. صد زین قدح کشیده چون عاقلان نشسته

5. یک ریسمان فکندی بردیم بر بلندی

6. من در هوا معلق و آن ریسمان گسسته

7. از آهوان چشمت ای بس که شیر عشقت

8. هم پوست بردریده هم استخوان شکسته

9. دیدن به خواب در شب ماه تو را مبارک

10. وز بامداد رویت دیدن زهی خجسته

11. ای بنده کمینت گشته چو آبگینه

12. بشکسته آبگینه صد دست و پا بخسته

13. در حسن شمس تبریز دزدیده بنگریدم

14. زه گفتم و ز غیرت تیر از کمان بجسته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جان میده وداد طمع و حرص مده
* غم میخور و نان منت آلوده مخور
شعر کامل
عبید زاکانی
* چهره ات گل در گریبان می کند آیینه را
* طره ات سنبل به دامان می کند آیینه را
شعر کامل
صائب تبریزی
* دانند عاقلان که مجانین عشق را
* پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
شعر کامل
سعدی