مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2480

1. ای دل بی‌قرار من راست بگو چه گوهری

2. آتشیی تو آبیی آدمیی تو یا پری

3. از چه طرف رسیده‌ای وز چه غذا چریده‌ای

4. سوی فنا چه دیده‌ای سوی فنا چه می‌پری

5. بیخ مرا چه می‌کنی قصد فنا چه می‌کنی

6. راه خرد چه می‌زنی پرده خود چه می‌دری

7. هر حیوان و جانور از عدمند بر حذر

8. جز تو که رخت خویش را سوی عدم همی‌بری

9. گرم و شتاب می‌روی مست و خراب می‌روی

10. گوش به پند کی نهی عشوه خلق کی خوری

11. از سر کوه این جهان سیل تویی روان روان

12. جانب بحر لامکان از دم من روانتری

13. باغ و بهار خیره سر کز چه نسیم می‌وزی

14. سوسن و سرو مست تو تا چه گلی چه عبهری

15. بانک دفی که صنج او نیست حریف چنبرش

16. درنرود به گوش ما چون هذیان کافری

17. موسی عشق تو مرا گفت که لامساس شو

18. چون نگریزم از همه چون نرمم ز سامری

19. از همه من گریختم گر چه میان مردمم

20. چون به میان خاک کان نقده زر جعفری

21. گر دو هزار بار زر نعره زند که من زرم

22. تا نرود ز کان برون نیست کسیش مشتری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
* که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
شعر کامل
سعدی
* حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود
* شاهان کم التفات به حال گدا کنند
شعر کامل
حافظ
* برین گونه گردد همی چرخ پیر
* گهی چون کمانست و گاهی چو تیر
شعر کامل
فردوسی