مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2507

1. بیامد عید ای ساقی عنایت را نمی‌دانی

2. غلامانند سلطان را بیارا بزم سلطانی

3. منم مخمور و مست تو قدح خواهم ز دست تو

4. قدح از دست تو خوشتر که می جان است و تو جانی

5. بیا ساقی کم آزارم که من از خویش بیزارم

6. بنه بر دست آن شیشه به قانون پری خوانی

7. چنان کن شیشه را ساده که گوید خود منم باده

8. به حق خویشی ای ساقی که بی‌خویشم تو بنشانی

9. به عشق و جست و جوی تو سبو بردم به جوی تو

10. بحمدالله که دانستم که ما را خود تو جویانی

11. تو خواهم کز نکوکاری سبو را نیک پر داری

12. از آن می‌های روحانی وزان خم‌های پنهانی

13. میی اندر سرم کردی و دیگر وعده‌ام کردی

14. به جان پاکت ای ساقی که پیمان را نگردانی

15. که ساقی الستی تو قرار جان مستی تو

16. در خیبر شکستی تو به بازوی مسلمانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همند
* این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو
شعر کامل
حافظ
* بگشا به شیوه نرگس پرخواب مست را
* و از رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن
شعر کامل
حافظ
* دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو
* بازپرسید خدا را که به پروانه کیست
شعر کامل
حافظ