مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2545

1. مگر مستی نمی‌دانی که چون زنجیر جنبانی

2. ز مجنونان زندانی جهانی را بشورانی

3. مگر نشنیده‌ای دستان ز بی‌خویشان و سرمستان

4. وگر نشنیده‌ای بستان به جان تو که بستانی

5. تو دانی من نمی‌دانم که چیست این بانگ از جانم

6. وزین آواز حیرانم زهی پرذوق حیرانی

7. صلا مستان و بی‌خویشان صلا ای عیش اندیشان

8. صلا ای آنک می‌دانی که تو خود عین ایشانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد
* عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* از گل پارسیم غنچه عیشی نشکفت
* حبذا دجله بغداد و می ریحانی
شعر کامل
حافظ
* آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
* غم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز
شعر کامل
رهی معیری