مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2553

1. کجا شد عهد و پیمانی که می‌کردی نمی‌گویی

2. کسی را کو به جان و دل تو را جوید نمی‌جویی

3. دل افکاری که روی خود به خون دیده می‌شوید

4. چرا از وی نمی‌داری دو دست خود نمی‌شویی

5. مثال تیر مژگانت شدم من راست یک سانت

6. چرا ای چشم بخت من تو با من کژ چو ابرویی

7. چه با لذت جفاکاری که می‌بکشی بدین زاری

8. پس آنگه عاشق کشته تو را گوید چو خوش خویی

9. ز شیران جمله آهویان گریزان دیدم و پویان

10. دلا جویای آن شیری خدا داند چه آهویی

11. دلا گر چه نزاری تو مقیم کوی یاری تو

12. مرا بس شد ز جان و تن تو را مژده کز آن کویی

13. به پیش شاه خوش می‌دو گهی بالا و گه در گو

14. از او ضربت ز تو خدمت که او چوگان و تو گویی

15. دلا جستیم سرتاسر ندیدم در تو جز دلبر

16. مخوان ای دل مرا کافر اگر گویم که تو اویی

17. غلام بیخودی ز آنم که اندر بیخودی آنم

18. چو بازآیم به سوی خود من این سویم تو آن سویی

19. خمش کن کز ملامت او بدان ماند که می‌گوید

20. زبان تو نمی‌دانم که من ترکم تو هندویی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
* چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
شعر کامل
حافظ
* در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
* حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
شعر کامل
حافظ
* یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
* در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
شعر کامل
حافظ