مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2566

1. آورد طبیب جان یک طبله ره آوردی

2. گر پیر خرف باشی تو خوب و جوان گردی

3. تن را بدهد هستی جان را بدهد مستی

4. از دل ببرد سستی وز رخ ببرد زردی

5. آن طبله عیسی بد میراث طبیبان شد

6. تریاق در او یابی گر زهر اجل خوردی

7. ای طالب آن طبله روی آر بدین قبله

8. چون روی بدو آری مه روی جهان گردی

9. حبیب است در او پنهان کان ناید در دندان

10. نی تری و نی خشکی نی گرمی و نی سردی

11. زان حب کم از حبه آیی بر آن قبه

12. کان مسکن عیسی شد و آن حبه بدان خردی

13. شد محرز و شد محرز از داد تو هر عاجز

14. لاغر نشود هرگز آن را که تو پروردی

15. گفتم به طبیب جان امروز هزاران سان

16. صدق قدمی باشد چون تو قدم افشردی

17. از جا نبرد چیزی آن را که تو جا دادی

18. غم نسترد آن دل را کو را ز غم استردی

19. خامش کن و دم درکش چون تجربه افتادت

20. ترک گروان برگو تو زان گروان فردی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر سرایی را چراغی هست صائب در جهان
* خانه دل روشن از نور عبادت می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر مرگ دادست بیداد چیست
* ز داد این همه بانگ و فریاد چیست
شعر کامل
فردوسی
* چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ
* سر چرا بر من دلخسته گران می‌داری
شعر کامل
حافظ