مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2640

1. مگریز ز آتش که چنین خام بمانی

2. گر بجهی از این حلقه در آن دام بمانی

3. مگریز ز یاران تو چو باران و مکش سر

4. گر سر کشی سرگشته ایام بمانی

5. با دوست وفا کن که وفا وام الست است

6. ترسم که بمیری و در این وام بمانی

7. بگرفت تو را تاسه و حال تو چنان است

8. کز عجز تو در تاسه حمام بمانی

9. می‌ترسی از این سر که تو داری و از این خو

10. کان سر تو به رنجوری سرسام بمانی

11. با ما تو یکی کن سر زیرا سر وقت است

12. تا همچو سران شاد سرانجام بمانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یا نباید خم ابروی تو شمشیر کشد
* یا به یاران همه سر خط امان باید داد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* دل تهی ناشده از خویش به جایی نرسد
* تا بود پر ز شکر نی به نوایی نرسد
شعر کامل
صائب تبریزی
* عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
* تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد
شعر کامل
حافظ