مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2680

1. چنین باشد چنین گوید منادی

2. که بی‌رنجی نبینی هیچ شادی

3. چه مایه رنج‌ها دیدی تو هر روز

4. تأمل کن از آن روزی که زادی

5. چه خون از چشم و دل‌ها برگشاده‌ست

6. که تا تو چشم در عالم گشادی

7. خداوندا اگر آهن بدیدی

8. ز اول آن کشاکش کش تو دادی

9. ز بیم و ترس آهن آب گشتی

10. گدازیدی نپذرفتی جمادی

11. ولیک آن را نهان کردی ز آهن

12. به هر روز اندک اندک می‌نهادی

13. چو آهن گشت آیینه به آخر

14. بگفتا شکر ای سلطان هادی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گل خیری چو بر اطراف گلستان گذرم
* نتواند که رخم بیند و صفرا نکند
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا
* حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس
شعر کامل
حافظ
* غنچه دیدم که از نسیم صبا
* همچو من دست در گریبان داشت
شعر کامل
سعدی