مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2714

1. چو اسم شمس دین اسما تو دیدی

2. خلاصه او است در اشیاء تو دیدی

3. چه دارد عقل‌ها پیشش ز دانش

4. برابر با سری کش پا تو دیدی

5. منورتر به هر دو کون ای دل

6. ز حلقه خاص او هیجا تو دیدی

7. به مانندش ز اول تا به آخر

8. بگو آخر کی دیده‌ست یا تو دیدی

9. در آن گوهر نبوده‌ست هیچ نقصان

10. اگر هستت خیال آن‌ها تو دیدی

11. به پیش خدمتش اندر سجودند

12. از آن سوی حجاب لا تو دیدی

13. خدیو سینه پهن و سروبالا

14. نه بالا است و نی پهنا تو دیدی

15. شهی کش جن و انس اندر سجودند

16. همه رویش در آن رعنا تو دیدی

17. ورا حلمی که خاک آن برنتابد

18. چنان حلمی در استغنا تو دیدی

19. ز وصف تلخ خود زهرا یکی وصف

20. به لعل شکر و زهرا تو دیدی

21. ز فرمان کردنش سوی سماوات

22. نهاده نردبان بالا تو دیدی

23. چنان لؤلؤ به تابانی و خوبی

24. که او را هست جان لالا تو دیدی

25. کسی خود این شبه فانی دون را

26. از او خواهد چنین کالا تو دیدی

27. به نرمی در هوای هرزه آبی

28. و یا آن عشق چون خارا تو دیدی

29. برونم جمله رنج و اندرون گنج

30. بدین وصف عجب ما را تو دیدی

31. خداوند شمس دین را در دو عالم

32. به ملک و بخت او همتا تو دیدی

33. ز بهر آتش ای باد صبا تا

34. رسانی خدمتی از ما تو دیدی

35. چو خاک سنب اسب جبرئیل است

36. همه تبریزیان احیا تو دیدی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
* شکنج طره لیلی مقام مجنون است
شعر کامل
حافظ
* آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
* آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
شعر کامل
حافظ
* مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
* گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
شعر کامل
سعدی