غزل شمارهٔ 2730
1. آورد خبر شکرستایی
2. کز مصر رسید کاروانی
3. صد اشتر جمله شکر و قند
4. یا رب چه لطیف ارمغانی
5. در نیم شبی رسید شمعی
6. در قالب مرده رفت جانی
7. گفتم که بگو سخن گشاده
8. گفتا که رسید آن فلانی
9. دل از سبکی ز جای برجست
10. بنهاد ز عقل نردبانی
11. بر بام دوید از سر عشق
12. میجست از این خبر نشانی
13. ناگاه بدید از سر بام
14. بیرون ز جهان ما جهانی
15. دریای محیط در سبویی
16. در صورت خاک آسمانی
17. بر بام نشسته پادشاهی
18. پوشیده لباس پاسبانی
19. باغی و بهشت بینهایت
20. در سینه مرد باغبانی
21. میگشت به سینهها خیالش
22. میکرد ز شاه دل بیانی
23. مگریز ز چشمم ای خیالش
24. تا تازه شود دلم زمانی
25. شمس تبریز لامکان دید
26. برساخت ز لامکان مکانی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده