غزل شمارهٔ 2806
1. آه کان سایه خدا گوهردلی پرمایهای
2. آفتاب او نهشت اندر دو عالم سایهای
3. آفتاب و چرخ را چون ذرهها برهم زند
4. وز جمال خود دهدشان نو به نو سرمایهای
5. عشق و عاشق را چه خوش خندان کنی رقصان کنی
6. عشق سازی عقل سوزی طرفهای خودرایهای
7. چشم مرده وام کرده جان ز بهر عشق او
8. ز آنک در دیده بدیده جان از آن سر پایهای
9. قهر صد دندان ز لطفش پیر بیدندان شده
10. عقل پابرجا ز عشقش یاوه و هرجایهای
11. صد هزاران ساله از هست و عدم زان سوتری
12. وز تواضع مر عدم را هست خوش همسایهای
13. کوه حلمی شمس تبریزی دو عالم تخت تو
14. بر نهان و آشکارش مینگر از قایهای
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده