مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2805

1. ای خوشا عیشی که باشد ای خوشا نظاره‌ای

2. چون به اصل اصل خویش آید چنین هر پاره‌ای

3. هر طرف آید به دستش بی‌صراحی باده‌ای

4. هر طرف آید به چشمش دلبری عیاره‌ای

5. دلبری که سنگ خارا گر ز لعلش بو برد

6. جان پذیرد سنگ خارا تا شود هشیاره‌ای

7. باده دزدید از لبان دلبر من یک صفت

8. لاجرم در عشق آن لب جان شده میخواره‌ای

9. صبحدم بر راه دیری راهبم همراه شد

10. دیدمش هم درد خویش و دیدمش هم کاره‌ای

11. یک صراحی پیشم آورد آن حریف نیک خو

12. گشت جانم زان صراحی بیخودی خماره‌ای

13. در میان بیخودی تبریز شمس الدین نمود

14. از پی بیچارگان سوی وصالش چاره‌ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خروشید و جوشید و برکند خاک
* ز نعلش زمین شد همه چاک چاک
شعر کامل
فردوسی
* عشق را عقل نمی‌خواست که بیند لیکن
* هیچ عیار نباشد که به زندان نرود
شعر کامل
سعدی
* نشوم با تو چو سوسن دو زبان گر تو نباشی
* باز چون گل به دورویی و چو نرگس به دو رنگی
شعر کامل
اوحدی