مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3079

1. بیامدیم دگربار سوی مولایی

2. که تا به زانوی او نیست هیچ دریایی

3. هزار عقل ببندی به هم بدو نرسد

4. کجا رسد به مه چرخ دست یا پایی

5. فلک به طمع گلو را دراز کرد بدو

6. نیافت بوسه ولیکن چشید حلوایی

7. هزار حلق و گلو شد دراز سوی لبش

8. که ریز بر سر ما نیز من و سلوایی

9. بیامدیم دگربار سوی معشوقی

10. که می‌رسید به گوش از هواش هیهایی

11. بیامدیم دگربار سوی آن حرمی

12. که فرق سجده کنش هست آسمان سایی

13. بیامدیم دگربار سوی آن چمنی

14. که هست بلبل او را غلام عنقایی

15. بیامدیم بدو کو جدا نبود از ما

16. که مشک پر نشود بی‌وجود سقایی

17. همیشه مشک بچفسیده بر تن سقا

18. که نیست بی‌تو مرا دست و دانش و رایی

19. بیامدیم دگربار سوی آن بزمی

20. که شد ز نقل خوشش کام نیشکرخایی

21. بیامدیم دگربار سوی آن چرخی

22. که جان چو رعد زند در خمش علالایی

23. بیامدیم دگربار سوی آن عشقی

24. که دیو گشت ز آسیب او پری زایی

25. خموش زیر زبان ختم کن تو باقی را

26. که هست بر تو موکل غیور لالایی

27. حدیث مفخر تبریز شمس دین کم گو

28. که نیست درخور آن گفت عقل گویایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
* کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها
شعر کامل
حافظ
* چنین است رسم سرای سپنج
* گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
شعر کامل
فردوسی
* پبش امواج خوادث پایداری سهل نیست
* مرد باید تا نیندیشد ز طوفان مرد کو؟
شعر کامل
رهی معیری