غزل شمارهٔ 349
1. مبر رنج ای برادر خواجه سختست
2. به وقت داد و بخشش شوربختست
3. اگر چه باغ را نیمی گرفتهست
4. ولیکن سخت بیمیوه درختست
5. گشاده ابروست و بسته کیسه
6. مشو غره که او را سیم و رختست
7. دو دستش را به تخته دوختستند
8. چه سود ار خواجه بر بالای تختست
9. وجودش گر چه یک پارهست چون کوه
10. سخااش مرده است و لخت لختست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده