مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 412

1. آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست

2. و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست

3. و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم

4. و آنک سوگند من و توبه‌ام اشکست کجاست

5. و آنک جان‌ها به سحر نعره زنانند از او

6. و آنک ما را غمش از جای ببرده‌ست کجاست

7. جان جان‌ست وگر جای ندارد چه عجب

8. این که جا می‌طلبد در تن ما هست کجاست

9. غمزه چشم بهانه‌ست و زان سو هوسی‌ست

10. و آنک او در پس غمزه‌ست دل خست کجاست

11. پرده روشن دل بست و خیالات نمود

12. و آنک در پرده چنین پرده دل بست کجاست

13. عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد

14. و آنک او مست شد از چون و چرا رست کجاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
* شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد
شعر کامل
حافظ
* آن که ما سرگشته اوییم در دل بوده است
* دوری ما غافلان از قرب منزل بوده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* عارض از کافور و زلف از مشک داشت
* لعل سیراب از لبش لب خشک داشت
شعر کامل
عطار