مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 413

1. من نشستم ز طلب وین دل پیچان ننشست

2. همه رفتند و نشستند و دمی جان ننشست

3. هر کی استاد به کاری بنشست آخر کار

4. کار آن دارد آن کز طلب آن ننشست

5. هر کی او نعره تسبیح جماد تو شنید

6. تا نبردش به سراپرده سبحان ننشست

7. تا سلیمان به جهان مهر هوایت ننمود

8. بر سر اوج هوا تخت سلیمان ننشست

9. هر کی تشویش سر زلف پریشان تو دید

10. تا ابد از دل او فکر پریشان ننشست

11. هر کی در خواب خیال لب خندان تو دید

12. خواب از او رفت و خیال لب خندان ننشست

13. ترشی‌های تو صفرای رهی را ننشاند

14. وز علاج سر سودای فراوان ننشست

15. هر که را بوی گلستان وصال تو رسید

16. همچنین رقص کنان تا به گلستان ننشست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بس که زاهد به ریا سبحۀ صد دانه شمرد
* در همه شهر بدین شیوه شد انگشت نما
شعر کامل
جامی
* صحبت ناجنس آتش رابه فریاد آورد
* آب در روغن چو باشد می کند شیون چراغ
شعر کامل
صائب تبریزی
* دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
* نسیم روضه شیراز پیک راهت بس
شعر کامل
حافظ