مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 453

1. بد دوش بی‌تو تیره شب و روشنی نداشت

2. شمع و سماع و مجلس ما چاشنی نداشت

3. شب در شکنجه بودم و جرمی نرفته بود

4. در حبس بود این دل و دل دادنی نداشت

5. ای آنک ایمنست جهان در پناه تو

6. مه نیز بی‌لقای تو شب ایمنی نداشت

7. کبر و منی خلق حجاب تو می‌شود

8. در سایه بود از تو کسی کو منی نداشت

9. دل در کف تو از تو ولیکن ز شرم تو

10. سیماب وار بر کف تو ساکنی نداشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
* زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما
شعر کامل
حافظ
* نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
* هر آن چه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
شعر کامل
حافظ
* به بدی در همه جا نام برآرم که مباد
* خون من ریزی و گویند سزاوار نبود
شعر کامل
نظیری نیشابوری