مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 454

1. جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت

2. وان سو که تیر رفت حقیقت کمان نرفت

3. جان چست شد که تا بپرد وین تن گران

4. هم در زمین فروشد و بر آسمان نرفت

5. جان میزبان تن شد در خانه گلین

6. تن خانه دوست بود که با میزبان نرفت

7. در وحشتی بماند که تن را گمان نبود

8. جان رفت جانبی که بدان جا گمان نرفت

9. پایان فراق بین که جهان آمد این جهان

10. اندر جهان کی دید کسی کز جهان نرفت

11. مرگت گلو بگیرد تو خیره سر شوی

12. گویی رسول نامد وین را بیان نرفت

13. در هر دهان که آب از آزادیم گشاد

14. در گور هیچ مور ورا در دهان نرفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل می رود به حلقه زلفش به پای خود
* دام آنچنان خوش است و شکار اینچنین خوش است
شعر کامل
صائب تبریزی
* گویی که رشته های عقیقست و لاژورد
* از لاله و بنفشه همه روی مرغزار
شعر کامل
فرخی سیستانی
* بسا هوشمندان که در کوی عشق
* چو من عاقل آیند و شیدا روند
شعر کامل
سعدی