مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 612

1. بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد

2. بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد

3. آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد

4. معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد

5. شد جنگ و نظر آمد شد زهر و شکر آمد

6. شد سنگ و گهر آمد شد قفل و کلید آمد

7. جان از تن آلوده هم پاک به پاکی رفت

8. هر چند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد

9. از لذت جام تو دل ماند به دام تو

10. جان نیز چو واقف شد او نیز دوید آمد

11. بس توبه شایسته بر سنگ تو بشکسته

12. بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد

13. باغ از دی نامحرم سه ماه نمی‌زد دم

14. بر بوی بهار تو از غیب دمید آمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صبر کن بر سخن سردش زیرا کان دیو
* نیست آگاه هنوز، ای پسر از نرخ پیاز
شعر کامل
ناصرخسرو
* تن اگر بیمار شد بر سر میاریدم طبیب
* ای عزیزان کار تن سهل است فکر دل کنید
شعر کامل
جامی
* شکر خدا که مرد به ناکامی و ندید
* مرگ مرا که می‌طلبد از خدا رقیب
شعر کامل
هاتف اصفهانی