مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 617

1. چشم از پی آن باید تا چیز عجب بیند

2. جان از پی آن باید تا عیش و طرب بیند

3. سر از پی آن باید تا مست بتی باشد

4. پا از پی آن باید کز یار تعب بیند

5. عشق از پی آن باید تا سوی فلک پرد

6. عقل از پی آن باید تا علم و ادب بیند

7. بیرون سبب باشد اسرار و عجایب‌ها

8. محجوب بود چشمی کو جمله سبب بیند

9. عاشق که به صد تهمت بدنام شود این سو

10. چون نوبت وصل آید صد نام و لقب بیند

11. ارزد که برای حج در ریگ و بیابان‌ها

12. با شیر شتر سازد یغمای عرب بیند

13. بر سنگ سیه حاجی زان بوسه زند از دل

14. کز لعل لب یاری او لذت لب بیند

15. بر نقد سخن جانا هین سکه مزن دیگر

16. کان کس که طلب دارد او کان ذهب بیند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مردم سپند بر سر آتش نهند و تو
* آتش زدی به عالم از آن خال چون سپند
شعر کامل
فروغی بسطامی
* چه عقده‌هاست به کار دلم ز بخت سیاه
* که زلف دوست بلند است و دست من کوتاه
شعر کامل
فروغی بسطامی
* مرد مصاف در همه جا یافت می شود
* در هیچ عرصه مرد تحمل ندیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی