مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 634

1. نک ماه رجب آمد تا ماه عجب بیند

2. وز سوختگان ره گرمی و طلب بیند

3. گر سجده کنان آید در امن و امان آید

4. ور بی‌ادبی آرد سیلی و ادب بیند

5. حکمی که کند یزدان راضی بود و شادان

6. ور سر کشد از سلطان در حلق کنب بیند

7. گر درخور عشق آید خرم چو دمشق آید

8. ور دل ندهد دل را ویران چو حلب بیند

9. گوید چه سبب باشد آن خرم و این ویران

10. جان خضری باید تا جان سبب بیند

11. آمد شعبان عمدا از بهر برات ما

12. تا روزی و بی‌روزی از بخشش رب بیند

13. ماه رمضان آمد آن بند دهان آمد

14. زد بر دهن بسته تا لذت لب بیند

15. آمد قدح روزه بشکست قدح‌ها را

16. تا منکر این عشرت بی‌باده طرب بیند

17. سغراق معانی را بر معده خالی زن

18. معشوقه خلوت را هم چشم عزب بیند

19. با غره دولت گو هم بگذرد این نوبت

20. چون بگذرد این نوبت هم نوبت تب بیند

21. نوبت بگذار و رو نوبت زن احمد شو

22. تا برف وجود تو خورشید عرب بیند

23. خامش کن و کمتر گو بسیار کسی گوید

24. کو جاه و هوا جوید تا نام و لقب بیند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن آفتاب خوبی چون بر زمین بتابد
* آن دم زمین خاکی بهتر ز آسمانست
شعر کامل
مولوی
* می توان کردن به نرمی راه در دلهای سخت
* رشته از همواری خود غوطه در گوهر زده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* کنون دل بستگی غنچه با گل، کی نهان ماند؟
* که هرچ اندر دل غنچه ست سوسن بر زبان دارد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی