غزل شمارهٔ 716
1. دیر آمدهای سفر مکن زود
2. ای مایه هر مراد و هر سود
3. ای ز آتش عزم رفتن تو
4. از بینیها برآمده دود
5. هر عود تلف شود ز آتش
6. در آتش توست عید هر عود
7. اومید تو هر دمی بگوید
8. دستت گیرم به فضل خود زود
9. اما تو مگو که جهد و کوشش
10. سودم نکند که بودنی بود
11. معزول مکن تو قدرتم را
12. من بسته نیم چو تار در پود
13. هر لحظه بکاهمت چو خواهم
14. وز فضل توانمت بیفزود
15. بربند دهان ز گفت و سر نه
16. در سجده دوست کوست مسجود
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده