مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 750

1. شاد شد جانم که چشمت وعده احسان نهاد

2. ساده دل مردی که دل بر وعده مستان نهاد

3. چون حدیث بی‌دلان بشنید جان خوشدلم

4. جان بداد و این سخن را در میان جان نهاد

5. برج برج و خانه خانه جویم آن خورشید را

6. کو کلید خانه از همسایگان پنهان نهاد

7. مشک گفتم زلف او را زین سخن بشکست زلف

8. هندوی زلفش شکسته رو به ترکستان نهاد

9. من نیم سلطان ولیکن خاک پای او شدم

10. خاک پای خویشتن را او لقب سلطان نهاد

11. همچو گربه عطسه شیری بدم از ابتدا

12. بس شدم زیر و زبر کو گربه در انبان نهاد

13. گفت ار تو زاده شیری نه‌ای گربه برآ

14. بردر انبان شیر در انبان درون نتوان نهاد

15. من چو انبان بردریدم گفت آن انبان مرا

16. چون تویی را هر که گربه دید او بهتان نهاد

17. شمس تبریزیست تابان از ورای هفت چرخ

18. لاجرم تاب نوآیین بر چهارارکان نهاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست
* که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
شعر کامل
سعدی
* گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان
* بلا بگردد و کام هزارساله برآید
شعر کامل
حافظ
* به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
* به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
شعر کامل
حافظ